و منهم: مبارز صف صوفیان، و معبر احوال عارفان،ابوالقاسم ابراهیم ابن محمدبن محمویه النصرآبادی، رضی الله عنه
وی اندر نشابور چون شابور اندر نشابور بود به علو حال و مرتبۀ رجال، به جز آن که عز ایشان اندر دنیا بود و از آن وی اندر آخرت. و وی را کلام بدیع و آیات رفیع است. مرید شبلی بود و استاد متأخران اهل خراسان بود. اندر عصر وی چون وی نبود اعلم و اورع اهل زمانه بود اندر فنون علوم.
از وی می آید که گفت: «أنْت بین نسْبتیْن: نسْبة إلی آدم، و نسْبة إلی الْحق. فاذا انْتسبْت إلی آدم دخلْت فی میادین الشهوات ومواضع الآفات والزلات وهی نسبة تحقق البشریة؛ لقوله، تعالی: انه کان ظلوما جهولا (۷۲/الاحزاب). و إذا انْتسبْت إلی الحق دخلْت فی مقامات الْکشْف و البراهین والعصْمة، و هی نسبة تحقق العبودیة؛ لقوله، تعالی: و عباد الرحمن الذین یمْشون علی الأرْض هوْنا (۶۳/الفرقان).» تو اندر میان دو نسبتی: نسبتی با آدم، و نسبتی با حق، تعالی. چون با آدم نسبت کردی، اندر میادین شهوت ها و مواضع آفت ها و زلت ها افتادی که نسبت طبیعت بی قیمت بود و چون به حق نسبت کردی، اندر مقامات کشف و برهان و عصمت و ولایت افتادی. آن نسبت به آفت بشریت بود واین نسبت تحقیق عبودیت. نسبت آدم اندر قیامت منقطع شود و نسبت عبودیت همیشه قایم بود، تغیر بدان راه نیابد. چون بنده خود را به خود یا به آدم نسبت کند، کمال این، آن بود که گوید: «انی ظلمْت نفسی(۱۶/القصص)»، و چون به حق نسبت کند آدمی محل آن بود که حق تعالی گوید: «یا عباد لاخوْف علیْکم الْیوْم (۶۸/الزخرف).» والله اعلم.